حرف ...

ساخت وبلاگ

.

.

.

چه بارون خوبی اومد ...

سالای خیلی قبل تر خیلی کم حرف تر بودم ، کمتر پیش میومد از روزمره ، اتفاقا و کارا برای کسی تعریف کنم .

اما چند وقتیه میخوام حرف بزنم ، تعریف کنم ،عکس بگیرم و بفرستم و ...

- امروز چه بارون خوبی اومد ...

- پرنده های تو تراس که خیلی وقته از من نمیترسن دوتا جوجه دارن ...

- بهار شده گلدونای یاس گل در آوردن و بوی خیلی خوبی دارن ...

- بهار شده و گلای رزم گل سرخ و خوشبو در آوردن خیلی خوشکلن و بوی خیلی خوبی دارن ..هر روز که گلاشون درمیاد میچینم میدم به خواهری ، به مامان ، به چند نفر دیگم دادم کلی لذت بردن ...

- گلای شب بو که امسال خریدم خیلی خوشبو هستن ،مخصوصا شبا بوشون همه ی حیاط و خونه رو میگیره ...گاهی شبا هر سه تا با هم گل دارن و حیاط ما حیاط میشه ...

-قبل عید مشهد که بودم ، تو حرم بارون میومد ، کلی گل شب بو آورده بودن تو حیاط و ورودیا ، حال و هوای وصف نشدنی بود ... انگار بوی بهشت بود ...

- یه دعای عرفه هم چند سال پیش رفتم ،پاییز بود ،آخرش بارون گرفت ، خیلیا بدو بدو رفتن زیر جای مسقف که خیس نشن ، منو بعضیا موندیم زیر بارون روی زمین نشستیم و دعا رو ادامه دادیم ... تا پایان دعا خیس خیس شدیم ، صحنه ای شبیه به فیلم بود ...اون روز تا اون موقع فکر کنم یکی از بهترین روزای عمرم یا شاید بهترین روز عمرم بود .

- چه بارون خوبی اومد امشب ، بارون امشب بوی بهشت رو میده ...بوی بهشت ، بوی اردیبهشت ، بوی ما اردیبهشتیا ..

اما خب ، سالای زیادیه کسی نبوده و نیست که اینارو تعریف کنم . این لذتا رو باید با دیگران شریک شد ... حداقل با یکی شریک شد ... حیف این روزای عمر که برای خیلیامون با تنهایی دارن از دست میرن ، نمیدونم چرا ، نمیدونم چطور شده ... آدم که زیاده .. اما آدمی که بشه روش حساب کرد ، آدمی که بمونه ، روزا و شباتو‌ ، فکرو ذهن و روحتو براش خرج کنی و بمونه تا ابد ، نیست ...

هم تحمل هر کسی رو نداریم ... هم تحمل تنهایی رو نداریم ...

آدمای جور واجور که بیان و برن یه تیکه از آدمو میبرن ...دیگه بعد از چند سال چیزی از آدم نمیمونه ...اما تنهایی بهتر از هر روز با یکی بودنه ... حداقل آدم از آسیب بیشتر دور هست .

گاهی تو وبلاگای به روز شده چیزایی رو درباره ی آدما و روابطشون میخونی که باور کردنی نیست ...

آدم که زیاده ..

اما آدمی که بشه روش حساب کرد ..

نیست ...

امیدوارم اون بالایی برای هر کسی همچین حسی داره از جایی که فکر نمیکنه کمک برسونه، مثل نور از روزنه بتابه به تاریکیشون ، یکی بیاد که جبران همه ی روزای سختشون بشه ...تهش بگن آره ، این آدم میارزید به اونهمه صبوری و تنهایی ...عالی شد .

اما گاهی آدم یه آدم خوب که پیدا میکنه سردرگم و سرگردون میشه ، نمیدونه‌ چه باید بکنه ... بهش بگه ، نگه ، چطور بگه ، چی باید بگه ...

به نظرم باید گفت ، طوری گفت که محترم بمونی .

حداقل چند سال دیگه حسرت نگفتن رو نخواهد داشت .

اما بی راه حلی ، بلاتکلیفی ، رو هوا موندن ، سردرگمی ، خوب نیست ... اصلا خوب نیست .

حرف زیاده ، گوش شنوایی نیست ، شادی اونجور که باید باشه نیست ...

خدا یه جایی تو قرآن از زبان ايوب نبى تعریف میکنه که وقتی ایوب پیامبر دیگه مستاصل و درمانده شده بوده گفته :

"أَنِّي مَسَّنِيَ الضُّرُّ وَ أَنتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ"

من رنج ميكشم در حاليكه تو مهربان ترين مهربانانى !

این شاید کنایه ای به خدا باشه که من رنج میکشم در حالی که تو مهربانترین مهربانانی و میبینی و کاری نمیکنی ..

و خدا در جوابش میگه :

فَاسْتَجَبْنَا لَهُ فَكَشَفْنَا مَا بِهِ مِنْ ضُرٍّ وَآتَيْنَاهُ أَهْلَهُ وَمِثْلَهُمْ مَعَهُمْ رَحْمَةً مِنْ عِنْدِنَا وَذِكْرَى لِلْعَابِدِينَ ﴿۸۴﴾

پس ندایش را اجابت کردیم و آنچه از آسیب و سختی به او بود برطرف نمودیم، و خانواده اش را [که در حادثه ها از دستش رفته بودند] و مانندشان را همراه با آنان به او عطا کردیم که رحمتی از سوی ما و مایه پند و تذکری برای عبادت کنندگان بود.

به قول گفتنی آدمی میتونه شفا باشه ، شفای آدمی دیگر .

برای اونی که اون بالاست همین که اراده کنه چیزی رو بده کافیه .

باید تلاش کنیم خوب باشیم ، خوب بمونیم .

و باید بخوایم تا بده ... و امیدوار باشیم .

امید به کمک از مهربانترین مهربانان .

هی.......
ما را در سایت هی.... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : manoookhoda بازدید : 5 تاريخ : دوشنبه 27 فروردين 1403 ساعت: 12:20